خدایا میشه به منم بگی دقیقاً چه نقشه ای واسه ی زندگی من کشیدی !؟ بگو ... شاید منم کمکت کردم

هنوز هم با تمام نبودن هایت دلیل بودن منی....

دوای بیماری ات دست من است, کمی بی وفایی که بچشی ناز کردن یادت می رود..

ازتو گفتن سوزش چشم می آورد و از تو نگفتن تورم گلو

سقف احساسم ترک خورده و نام تو می چکد در کاسه ی هزار بند زده دلم!!

وقتی همه رو شبیه اون میبینی یعنی "عاشقـی" وقتی اونو شبیه همه میبینی یعنی "تنهـایـی"

هرگز نخواهی توانست نقش فرشته را برای کسی بازی کنی که زمانی شیـطان ِ زندگی اش بوده ای

یادش بخیر کودکی! قهر میکردیم تا قیامت و لحظه ای بعد قیامت می شد..

بوسیدن تو برای من تلخ ترین بوسه جهان است وقتی که نیستی و عکس یادگاری ات با من حرف نمیزند

نه برای تنهایی ام
زمین و زمان را فحش می دهم نه برای رفتنت
اشک خونین می ریزم
و نه مردن بهتر از نبودنت است
فقط نگاه محزون آینه آزارم می دهد

ناگفته هايم را بگذار به حساب گفته هايي كه نبايد مي گفتي...!

داغ بعضی رفتن ها هیچ وقت سرد نمیشه

نمیدونم حاصل جمع ما چرا همیشه صفر است؟؟؟

قرار دیدار ما وقت دلتنگی... نرسیده به گریه بود تو به دلتنگی نرسیدی و من از گریه گذشتم

ساده ی ساده از دست میروند همه ی آن چیز ها که سخت سخت به دست آمدند

جنین خاطراتم ذره ذره فضای رحم را سنگین می کند آبستن کدام حادثه شده ام؟

از آن همه دوستت دارم ها حالا چه مانده جز دوستش دارم ها

انصاف نبود! رفتنت با خودت بود، فراموش کردنت با من

چه تقدیر بدیست! من اینجا بی تو می سوزم و تو، آنجا با او می سازی...!!!

گفتی: همیشه یادت باشه دوست دارم و هر کجای دنیا که باشی تا آخرش پشتت هستم! من همیشه یادمه اما تو هیچ وقت یادت نموند

بعضی وقتا زمان نمیگذره یه جاهایی گیر میکنه

چه قدر خوبه که بدونی یکی یه جایی داره یه آهنگی رو فقط به یاد تو گوش می ده

همه جا آرام است دل من استثناست

تنها بودن بهتر از بودن باکسی که واسه نبودن دلایل زیادی داره

آدم فهميده اي هستی خوب ميدانی کجاها خودت را به نفهمي بـزنی کجاها به روی خودت نیاری کجاها انکار کنی کجاها سکوت کنی کجاها گریز بزنی کجاها توجیه کنی کجاها با قبول واقعیت منو وادار به سکوت کنی ولی بقول خودت چه فایده وقتی باشی و دلت با من نباشه

بعضی از آدمها آنقدر وقیح هستند که خیره به چشمهایت برای دروغهایشان می جنگند

امروز دلم برای کسانی تنگ شده که آنها دلتنگم نمی شوند... و این بدترین دلتنگیست

اتاق تنهایی من "پا به ماه" اتفاق تازه ایست بگمانم"یکی نبود" قصه های من در راه است

در تمام لحظه هایم تکرار می شوی؛ ولی تکراری نمی شوی

اگه مردی بمون اما اگه نیستی نامردی نکن

من سزاوار این فراموشی نبودم. همانطور که تو لایق این عشق نبودی

آن ها که باید مرا بنوازند می زنند، آن ها که باید همگامم باشند، سد راهم می شوند

باشـــه مـن بـه تـو نـمیــــام امــا تـو بـه خــودت بیــا

زير آوارِ آخرين حرفت جا مانده ام لعنتي نمي داني "خداحافظت" چند ريشتر بود.

بعضی ادمها یهو میان یهو زندگیتو قشنگ میکنن یهو میشن همه ی دلخوشیت یهو میشن دلیل خنده هات یهو میشن دلیل نفس کشیدنت بعد همینجوری یهو میرن یهو میشن دلیل همه ی غصه هات و همه ی اشکات یهو همچی خراب میشه و بعد دوباره تنهایی اما نه مثل سابق دیگه خیلی..............

اين روز ها سيگار را نصفه ميکشم...چون تو هميشه ميگفتي يک نخ روشن کن دوتايي بکشيم

گمان نمی‌کنم هیچ‌گاه بفهمم «خاطره» چیزی است که به دست آورده‌ایم یا چیزی است که از دست داده‌ایم

هزار قاصدک روانه ات کردم باد امانت دار نبود یا تو نیامدی؟

حضورِ یخ بسته ی کدام عشق آرام آرام منجمد می کند مرا؟